رئیس جمهور آمریکا اظهاراتی را در مورد ایران مطرح کرد که با هدف تفرقه افکنی میان جمهوری اسلامی و کشورهای منطقه بود. این اظهارات نشان میدهد که دولت ایالات متحده راهبرد تفرقه را در دستور کار دارد. اگرچه این سخنان در سخنان سیاسی هیچ ارزش و اعتبار درستی ندارند، اما Still رای شمار بیشتری دارد که از دلایل متعددی برمی आए. برای مثال، مدیران ارشد آمریکا اطلاعات نادرستی را از ایران به رئیس جمهور اطلاع میدهند و بازتابها در رسانهها نیز آن را تأیید میکنند.
این بدان معنی است که فعلاً دولت ایالات متحده حق دارد ادعاهایش را در سطح جهانی مطرح کند. به همین جهت است که یک مقام رسمی و یا رسانهای برای بیان این اظهارات انتخاب شده است. از نظر تاریخی، جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدای انقلاب در حمایت از فلسطین و آزادی قصرقدس (قدس شرقی) بوده است. این موضوع در عبقری دین و حقوق انسانی است و انسان خوب باید برای آزادی قصرقدس و فلسطین تلاش کند. اما به نظر میرسد کشورهای اسلامی در حال حاضر مشکلات و چالشهای متعددی را با خود دارند.
برخی اظهارات رئیس جمهور آمریکا نشان میدهد که این کشور را جای یک قدرت استعماری درمی بیند و میخواهد استفاده کند. اگر این اوصاف و مشخصات واپسگرایی او را قبل از تبدیل شدن به یکی از قدرتمندترین دولتهای دنیا داشت، مگر کدام صلاحیت و صلاحیت کمی دارد که قدرتهایی که مسیر توسعه هستند را تهدید کند و یا با مسیر استعمار خود و یا با توسعه سایر قدرتها تعامل داشته باشد؟
مگر اینکه به دلیل قوی بودن توجه به این قدرتها را ناقص بپندارد. تفکر او بسیار ظالمانه و استعماری است و به انسانی دین دوست نیست.
اکنون که قدرت اسلامی بر سر هستی خود استوار شده و استقلال و فرهیختگی خود را از سایر کشورها طلب میکند به چه معناست که امریکا تن به تفرقه افکنی دهد؟ ایران قادر به دور شدن از اطراف خودش نیست و راه توسعه و تجدد را با مساعدت امریکا شروع میکند.
فرض است او که میخواهد هم برای DEVELOPMENT و به کشور کمک کند بنگاه اینکه لزوماً سعی بر تفرقه افکنی بین ملتهایی دارد که میخواهند یک جا جمع شوند. در حقیقت این چندین نفس قبلی و البته چندین راه پیش روی دارد و بعد از زمان ان ندارد.