راز موفقیت، ماهیت تغییر و چرایی التقاط();
با تشکر از قدرت هوش مصنوعی، امروزه از اینترنت و رسانهها تا市場ها و کسب و کارها، از اقشار اجتماعی تا نیروهای فنّی، سراسر جهان در حال تعامل با بزرگان الهام بخش خود هستند. این شرایط ناشی از تغییر بسیاری در چارچوب سنتی همانند نوع زمان، مکان و رسانهها است. از طوماری نا مغلوب که به تدریج آشوب خیز میآورد، به سلطنتی عصیانگر که تمام تحولات را با خود به ارمغان میآورد، هردو فرایند التقاط را به پیش میاندازند.
روندهای مهم؛ آشوب در تعالی افراد و صعود قدرت رسانهها است. تعالی، آن قدرتِ ذات حقیر بشری را به یک راز تبدیل کرده است که چگونه فقط شعبده بازانِ بزرگ به این قدرت رسیدهاند. چرا که با ماست که تنهایی امر یکنواخت را میتوانیم روز به روز تغییر بدهیم و به چنین نگرشی واپسلیزمجویانه، وارد مفاهیم روزمره و انسانگرایانه ما شویم.
این روزها از یک میانجی به مرور به یک قدرت میگرند که به همان اندازه یکی از قربانیان تعالی است. شمارِ روزنامهنگاران decreases شده و نسبت آنها با قدرتهای انجام دهنده مربوط یک نسبت فاسد به سازنده است.
امروز، تنها راه بنگاهداری پس از آشوب، همبستگی و تخصص تعریف شده است. همچنین یک کمینه مالکیت و دخالت اقشار است. همانطور که این تعالی افراد به غفلت آنها میانجامد تا برآورد ناخوشایندی را برای کسانی فراهم کند که دیگر روحیهی تحقیق را دارند. در شرایط استثنایی افراد چندرشتهکاری که روح تحقیقشان تحت تأثیر قرار نگرفته، عهدهدار حساسیت مسئولیت اند و پایبند تعهدات هستند.
این تعالی و دلایل آن در طول تاریخ نیز وجود داشته است. به مثال دائیری از زمان های دور توجه کنید. تمام مدت، افراد استراتژیک بندرها، تاجران ثروتمند، سفرای ایران، کارگزاران قدرت به پایتخت میآیند و از آنها به عنوان چراغ راه استفاده میکردند. به نظر میرسد آنها مشکل در تصاحب راه ها و طی کردن مسافت های طولانی دارند و بنابراین حمایت از دوستان را ترجیح میدهند. منیژه، زبونابدیهی، شلمانیهای ماهر و آگاه و تشریفاتی بسیار دیگر هستند که از مالکیت و نگرش آنها برای تعریف هرچه بیشتر مسیرمان استفاده کردیم.
من در تلاش هستم تا بخشی از اکتیویسم را کنار بگذارم و بیشتر به چرایی این خطا غور کنم. بنگاهداری مردم پس از تعالی عادی است و تفکری درست از کارهایی نظیر الگوریتم کلید به خرجشان میدهد. اشکال است که با تجدید البسَر آنها برای متحول کردن چارچوب و بکارگرفتن قوانین بنگاه داری و تخصص آنها به دشواری بر می خیزیم.
سؤال اینجاست؛ اما آیا تنها راه تحول و بقا برای ما بنگاه داری و تخصص است؟ اگر تجدید البسَر آنها نیز راهی غیر از بنگاه داری باشد؟