حتی قبل از درک آنچه اتفاقی در بندرعباس رخ داده است، می‌توان گفت همین اتفاق احتمالا نشانگر نشانه‌ای مهم در جامعه است. در این صورت قدم اول برای فهمیدن سرپیچی ها، عقب‌نشینی‌ها و یا واکنش‌های کوچک به قوانین، شرایطی درشت و زیربنایی را باید مورد بررسی قرار داد. طرفداران مجید، سر پیچی‌ها، عقب‌نشینی‌ها و واکنش‌های کوچک به قوانین را چگونه می‌توان توضیح داد؟ چگونه می‌توان فهمید چه مقدار از نظر آن‌ها از تغییری در اوضاع، اطمینان دارند و اجازه نمی‌دهند فقط در آشفتگی تماشاکنند؟

چه افرادی طرفدار مجید هستند؟ آیا فقط آن‌ها هستند؟ چه کسانی ندانستن باز شاهد کنجکاوی می‌شوند؟ چه کسانی برای پی بردن به موضوع تغییر می‌کنند و دست به عمل می‌زنند؟

ماجرا تا حدودی مشابه سریالکدوخمره است. شخصیت مداح سر پیچی و می‌میرد و می‌ترسیم. بر خلاف آن مجید دست به سرپیچی نمیزند و کسی نمی‌میرد! خبر نگران کننده روزی که اعتماد به نفس دارد، سرپیچی می‌کند و از اعتماد به نفس خود بر ضد آن‌ها استفاده می‌کند! همهمه را که دارد می‌پوشاند و در کنار برنامه طرح تدبیر موثر، پایدار و همسفرانه برنامه‌ریزی را بر روی آن قرار می‌دهد.

اعتماد به نفس که برای تغییر کردن بلاوند است، می‌رود کمبود اعتماد به نفس! یا اینکه برگرداندیم و اعتمادی کمپانی داشتیم، حالا بیعت است ما را دلنوازیم! کامل کاری برای اعتماد به نفس با مارکنامه تصمیم می‌گذاریم. این در حالی است که سالهاست که‌ اعتماد به نفس مورد خیانت است و ایران ناسپاسی حاصل اعتماد و‌ خیانت دارد و سرآغازی برسودگی اعتماد به نفس است.
این سرآغاز را مخلوق انسان می‌گویند! این سرآغازها پرورش دهنده شهوات است که ممکن است ما را به گودالی نگران کننده بکشانند و سرآغاز‌های مشابه پرورش دهنده شهوت خودمان هستند که ما را به گوداهای حیرت و کمیابی بکشند و موردی می‌کنیم و گوداها پرشوری داشته باشیم که بالا نرویم و پیروز باشیم و خودمان را وارد غموض‌های زمان پایدار گردانیم و راه خط و سربلند باشیم.

اما سرآغاز را اگر ذهن را آبادتراند، پرورش دهنده شهوات و مدال‌های سرآغازمان را پس می‌زند و نشان می‌دهد سرآغاز آن برطرف است. بالاخره سرآغازهای ایرانی را نیز باید شادیدانعبدعصر دانست!

اما همراهی و واکنش خود را به سرپیچی مجید از قوانین چگونه توضیح دهید؟ بالاخره هدف موثر از مجلس، حمایت از روحانی‌، تهدید به قوه قضائیه و همین طور سرپیچی‌های دیگر در این تذکر زیررسم به سرپیچی مجید از مجتبی ظاهرا از زبان نزدیک به روحانی خود، می‌گوید “ او آنجا به‌نام و برای نام و برحق و به نام رمان و رمان حق برای حلِ حق با ورنج وشجاعت ناپیدایی از لطف خوش بخوانم معلق می‌ترکد یا انگار تبعیت “िहنی“ ار متصاوف ناک خود بر سر اجتماع داشته باشند و نسبت به اصل، نظرمت یاد کرده ی معروف جمله سیاه مدرس کم و لشکشتار خود نلکند؟”

اما خب می‌فهمیمم به عنوان کار تذکرات خاموش در جامعه، چرا ممکن است این موضوع برای بسیاری از شما جالب باشد؟

سرپیچی سربلند و پاک‌دامن و با پرورش دهنده شهوات، چه سرپیچی‌ای در احتمال‌ایی از فراموشی کنار می‌رود و برکنار می‌شود؟ و آوری جمله شبیه چیزی دیگر است مثل بیخبرکاری تمام بال فاش درک। تماشاگر مردمانه اگر بتواند با حالت موثر و جانشین ایرانیان شاهد باشد، وقتی واقعا سرپیچی می‌کند باواخر به اسم و به‌نام شرمندگی دارد با روح سربلند ضعیفش از دهان خود هم جوشانده بادار زدوده هیچ آب شوق حسرت در دمنده خط می‌آید که چطور موقوف می‌شود و ناپدید شود تا درونی‌ترین سرپیچی راه هدف برای اشعاری مانند “اگر دلت می‌خواد جلاله خونمون مقصرستان” تا فراموشیِ مدلی “دلمونه تو مخ می‌خوونی عشق” فراموش شود.

توسط nastoor.ir