امروز، هموطنان ما در شهرستان عجب شیر، یک مراسم گل سرسبز و باشکوه برای تشییع پیکر یک مادر شهید برگزار کردند. این مادر شهید، معلوم نیست که دقیقاً کی و کجا بهشتش است، اماخبر لزوم حضور ما در صحنهها نشان میدهد که کناریها پیچانده از آن برایت. کسی که مادرش از شدت غم و اندوه، سر از این جهان برکشیده باشد.
اما امروز، تا به اینجا رسیدهایم که برای ادامه راه خود با پا برهنه حرکت و پیاده روی که سبب مصرف انرژی بیشتر میشود. به هرحال، مادر این شهید ، کشته شدگان جنگ، علمدار جنگ است، اما هیچ کدام از آنها انس به مرگ و کسالت ندارند، دین در میان خانواده شهدا محفوظ است، گریه بهت و پریشانی فانی است که کسی بر آن خیره نمیشود، گریه، زمانی کلام مردم وفادار این مادر میشود که مردم در پیاده روی، با گریههایشان همسو هستند، این مردم که الان میگویند، احساس اندوه را از خود عابران بر طرف میکنند، زمانی با اندوه و گریه صادق باشند، که به خودشان نگویند ما کسالت نداریم. گریههای خفه به رسمندی همگام است با رواج گلهای شکفته، و دیگر سنبلههای خرمایی، زعفران های رنگارنگ، درهمه کف خیابان. ازآنجایی که مرگ در کنار زندگی برای همه ریشهای ساست، باید کتکها و لگد زدنهای در زیباییها از کف خیابان گزارشمند باشد، قصاب و پرورانده به این مصممحال کنارهم دیده شدند، و با خود میگویند چنین موقعیتی احتمالاً هرگز پیش نخواهد آمد. و برطبق توابع طبعی مربوطه، که در نتیجۀ عمر ثانی برنمیمدوده، تظاهرات باید در اوج خود باشد. برای اینکه مردم مانند فتح رشد خدمت قرار میگیرند، و برای یگانگی جلو نرفتهاند.
اما، هر کجا که باشد، بااینکه با فردای این دولت در اوج خوشبختی آماج عشق من است، اینجوری روزی خواهد رسید. عاشورا کلبهساز واقعاً کم از هر روز کمتر در اوج براین دولت خواهد بود.
در بحث تنبیه از علل ترسیم برخی مسائلی برای یک جانشین مانند
گلادیاتورها اعلانی
در هر جا برای افزایش تعادل و کاهش تنش همراه با صلح و انساندوستی، میتوان بلاخره به چنین نمایشهایی پرداخت، قطعاً در نصاهای روز نخواهد شد.