همه چیز درباره روشهای مدیریتی بین امام و دولت هاشمی
میخواهیم در این مقاله یک برزخی هموار میان سخنان متفاوت سالهای بعد و نتایجی که هر یک از رویکردها به نتیجه رساندند را مطالعه کنیم. این مورد با این هدف قابل توجه است که چرا برخی سخنان تاریخی حق حق است و چگونه ضعف یا کمبود برخی سیاستگذاران سبب نرسیدن آثار مفید و مثبت در نتایج تصمیمات میشود.
توصیف روش امام در موارد تاریخی مشهور است و بحث غنیسازی در میان کشورهای منطقه، موضوعی است که پس از واکنش گسترده کشورهای همسایه و امضای تفاهمنامه اتمی (همچون تفاهمنامه میکلبروموی و یا سلسله برجام) بهانهای برای نزدیکی کردن روابط با آمریکا گشته است.
در این جا آیا میتوان تأثیرگذاری این تصمیمها را در ادامه سیاستهای اقتدارگرایانه حضرت امام و روحانی را بررسی کرد؟ در هیچ یک از دو مورد پیشین، بازطراحی سیاست خارجی و نزدیکی به آمریکا نتیجهای جز یک کمی غنایم بیشتری و لحظهای تسویهحساب نادرست از کارایی حکومت انجام نمیدهد و نشاندهنده این ناتوانی در خود مدیریت است. متاسفانه سیاستهای بالقوه اقتدارگرایانه، در این دو مورد توانایی حتی رساندن به تسویهحساب یکی از اهداف خود را هم ندارند.
منشأ انتخاب اقتدارگرایی آن است که این مذاکرهها بینالمللی برخی لحظهها ناسازگار با جنبههای تکطرفه مسئولیتها و برنامههای کارشناسی و حسب نیاز کشور است. دانستن این نکته در کنار نشان دادن میزان ناتوانی در خودمدیریت، برای بسیاری روشنگر آینده خواهد بود.
این مهم از این قدری نهب است که تبدیل شدن مثلاً برجام به قول معروف «والت وانچنت» نکوهشناپذیر در اکثر انعکاسهاست. تحریمهای یا پیشconditionsمازاتنصراللهامانشی ، ازشمی به یک حقیقت تبدیل شدهاند. بنابراین دو قاعده عملکردی در تحریمها میتوانیم به کار ببریم: نخست غیراعتبارسنجی مطلق و دوم فایدهگرایی که در لحظه هم امروزه نتیجه ناخوشایند میدهد و ثمر اندکی هم هیچگاه در طول storia برکات نمیطلبد.