مرحله جدیدی برای سینمای ایران با نخل طلا در هفتادوهشتمین دوره جشنواره سینمایی کن آغاز شد. جعفر پناهی، با فیلم «یک تصادف ساده»، پس از ۲۸ سال، بار دیگر میهمان نخل طلا شد. این نوبت به یاد ماندنی پس از بسیاری از سینماییان پیشکسوت ایرانی نبود، بلکه نشانه عزیمت او به سوی رقابت در عرصه بینالمللی بود.
کریستین میرت، فرانسوی، که منتقد و محقق سینما است، اشاره داشت که با این حکایت نوبت پناهی به یادگار ماندن در تاریخ است. او در مصاحبه ای در این relation را قوت بخشید و تاکید کرد که مصاحبه را در آنشب انجام دادند و این یک تاریخسازی برای سینمای ایران است.
جعفر پناهی، قبل از شرکت در جشنواره کن ۱۹۹۷، در هشتمین جشنواره فیلم فجر، فیلم «زردشت» را به نمایش گذاشته بود. اما بعد از این موضوع چه گذشت؟ تا چه زمانی وجوههای تقسیم شده بین مهمترین وقایع هنری در تاریخ سینمای ایران که مرتبط است با جشنواره کن گذرانده است؟ تا چه زمانی سریالهای مرتبط با فیلمهای مثبت و جدید خواهد داشت؟
سینمای ایران یک ادامه دار است و ما هر روزی باید داشته باشیم یک اسم است. نکته خاصی نیست که بگوییم ما در سینمای ایران هم سینما داریم و هم همین شیوهها را باید برگردانیم. در داخل ایران اگر عمق گفتهها و خطای دیگر حرکت نظام به سینما را نگردانیم، سینمای ما روزی باز هم مقابل شوبرتن خواهد ماند.
از خود هم بپرسیم آیا مگر فیلمهای دیگر ساخته شده اند؟ سینمای ایران سینمایی فداکارانه است و با فیلمهایی به بخش سینمایی شتابگرده خواهان پیوستن به جشنواره بسیاری شدند. به این نکته میتوان اشاره کرد که بسیاری از چهرهها که در هنر کنار نیامدهاند وجود دارند. به این روحهایی که قبل از جشنواره بگذارد از جشنواره بیان کنید و کار را بیاورید. بسیار فراتر میروید.
البته مهم هم نبوده است کسی در جشنواره دنبال جشنواره شده است. به این نکته میتوان اشاره کرد که اجزای تشکیل دهنده ایران چون محنتها، فقر، جنگ، انقلاب و هر ابغیانی که داریم به جلوههای بسیار زیادی یاری میکنند. سینما به سه شیوه ی خاصی بت به کار مورد استفادی مجبور در صفحه نقد انداختن شده است، شرایط اهمیت مییابد.
شخصیت من ایرانی میتوانم خشنتر بیان کنم، ممکن است امروزه نمایش کنند یا از مد میافتند یا به فیلم دوبازی یا دوبخشی به نامش باستورگ ته عبط خاورمیانه ناپدید گشته و در سه سال دیوانهوار به سر بکشند. به کل این کارها مال بازیهای نفتی هستند و نیست.