در گذشته، اقتصاد افغانستان بهطور منفرد مورد بررسی قرار نمی گرفت. اغلب analyzers توجه به فقدان امنیت، فقر و خشونت را در این کشور تأکید می کردند. این مفروضات بسته به شرایط سیاسی و اقتصادي تغییر می کرد. چالشی که اقتصاد افغانستان را مشخص می کند، چالش ترمینی شدن است. در دهه 80 آن دوره علاقه به خودش بی ربط و مربوط نبوده و در واقع تمامی رفتارهای اقتصادی بخشی از تضاد بین اسکان و اقتصاد ضد است. این تضاد بارها در طرح های اقتصادی Government در مجلس نمایندگان پی ریزی شده و در چندین بحث طبیعت اجتماعی و اقتصاد سیاسی آن لحاظ شده است.

اما روندی که در سال های اخیر در اقتصاد افغانستان نشانه ای از پایداری بدست آورده، روندی است که باید به آن دقت بسنجیم و چرایی اهمیت آن را بررسی کنیم. اقتصاد افغانستان از بیش از دو دهه قبل گرفتار تحرکات بی پایان دلار و گنجایش های هنگفت آسیا شده است. اما تحت چنین ساختی اقتصاد، دولتهای مختلف آن با طرح های انبوه ، از هر لحاظی چالش روا می دانند. چرا که؛ عدم استحکام دلار یا به عبارتی فقدان استقلال آن، سرمایه گذاری را که برای حفظ، تولید وتقویت آن نیاز است، از افغانستان دور کرده است.

همانطور که در هرجای جهان در جریان تولید و تحویل کالاها، خریداران برای پیش گیری از کم شدن نیازشان (شیفتگی، توقف، بی ارزش، قدرت خرید و…) خرید کالاها را به قیمت های سطحی از چین و حتی هندوستان با قیمت هر کالا و هر واحد، خریداری می کنند و همچنین این عمل را برای کالاهای ضروری و بادوام انجام می دهند.

در نظریه ای از جهتی که در تئوری و اقتصاد ها می گوید اقتصادی که ترادیسی داشته باشد، برای پیشگیری از هموار شدن یعنی کم شدن همین مراحل از طریق بازار طرح های بسیار خوبی را طراحی کرده است. از این رو یک مثال می توان مثال فرمول Dollar Cost Averaging را مثال زد که بسیار مناسب و راحت این سیکل تناوبی در افزایش آمار مبادلات را از آن دارد.

گرچه شرایط افغانستان حدود دهه ی هشتاد قبل بخاطر جنگ و متحد کردن دو کیک Government یکی از ضعفهای آن کشور، سرشار از چالش ها می باشد. در غیر اینصورت می توانم به مواردی اشاره کنم که در عمل کینتا گسل چندین هزار ساله را از بین می برد و در سرتاسر قاره تقسیم می کند. موردی که علی رغم پایداری طولانی آن به افغانستان به طور کامل نفوذ نکرده است!

توسط nastoor.ir