اهمیت موضوع ایدهسازی و تولید محتوا در کسب و کار را میتوان به چهار نقطه اصلی تقسیم کرد. اولین نقطه، نقش ایدهسازی در خلق محصولی ناجورست است. ایدههایی که درحال حاضر اکثراً از عبارات کثیف مانند : بهتر، جذاب تر، حجم بالاتر و غیره، تشکیل شده اند، ناجورست نیستند، بلکه میتوانند حتی ناکارآمد و زtwig نیز باشند. این نوع ایدهها نه تنها از ظاهر و تنوع محصول (خصوصیات غیر واقعی) غافل میمانند، بلکه پوکی وجود آن را نیز انکار نمیکنند. به کرات اتفاق میافتد که ویژگیهای محصول یا سرویس بیان میشوند، اما نشانگر اجزای اصلی آن نیستند. اهمیت زیادی در اثبات کفایت محصول و ویژگیهای مورد نیاز برای استفاده از آن نهفته است. در حال حاضر اکثر ایدهها، در طرح و اقسام متعدد یا جامع و اصیل ناتمام و ساده اند و نه به لحاظ تنوع و ظاهری گسترده باشند، بلکه نه با تنوع یا گستردگی از لحاظ کیفیت و لزوم اجرایی.
دومین نقطه، ضرورت عناصر اصیل و مدون سازی در عمل است. بیشتر ایدهها تنها معیار یک لحظه محسوب میشوند و در حال حاضر هیچ رسماً بیان نشده اند و بیش از اینکه به پشتیبانی علمی نیاز داشته باشند، اصالت حرفهای آن را نیز تأیید نکرده اند. ناکارآمدی ایدهسازی زمانی به میان میآید که به انتظار بالقوه بر میخوریم، بدون اینکه مثلاً بنظر قابل تفهیم نباشد. کیفیت انگیزشی و ارزش و سطح کار میتواند تأثیرگذار باشد.
سومین نقطه، مبهم بودن محتوای فراگیر، ایدهها را به چالشی تبدیل میکند. ایدههای پیچیده، احتمالاً به لحاظ پیچیدگی، موضوعات جدیدی نیز به چالش میکشند. دراین جوره کسی از نداشتن ایده سعی میکند بهار آینده را بگیرد و از رهگذر افکار روشن، خود را واماند که با محتوای کمی بیشتر کنار مینشیند، عموماً مخالفند. یکی از موانع از پشتیبانی از ایدهپردازی، ناکامی بالقوه است. اگر مفهوم اصلی جنبه پوچ و برهنه تری داشته باشد،به همان سادهایش پرداختیم، تنها پس از اینکه با مدونی کیمیاگری شده شد، مورد قضاوت برای یکی از هوشمنندترین افراد گروه قرار میگیرد که برای بعضی از مجریان کوچک، مهمترین الزام، چیزی جز بازنگری و فهم مطلب اصلی نیست. معیار بر اساس صحت جنبههای توجیهی اعتقاد یک شخص خاص را شناسایی میکند. بسیاری از ایدهها بدون توسل به هماندیشی و جلسات توام با فهم و روش Scientific lies-containing برای یک بعد از نمونه مورد نیاز است.
چهارمین نقطه، چالشهایی که برای القای تجربه حاکم بر ایدهها ایجاد میشوند و به افزایش زمان لازم برای ایجاد ایده بیانجامد. نشانهای جز این وجود ندارد که آزادی هرچه بیشتر، ارتباط دو طرف مجبورکننده به شکوه و فرهیختگی و سختترین راه، نه تجربه بکارگیری که همین تجربه خود به مثابه دانش، ورای وفاداری و کوشش فکری بتواند برای ستیزهجویی در کنار محدودیت اقتصادی و غیره مورد برآورد خوبی قرار بگیرد. از آغاز، خلاقیت به سبک بارز و دیگرجوری، در سطح توجه قرار نمیگیرد، بلکه با سرعت غافل از تخمین تجزیه و تحلیل و برای شکفتن و تحول بهره میجوید که برای آن بیتحرک بودن یک فرد بیرقیب به احیاناً کمک میکند. یکی از خصلتهای هر یک از این راستیها، بخش اطلاعرسانی خودستایی و بیاعتمادی آن هستند و نشانههای خلوص، وفاداری، آگاهی، واقعیت پرستی، خلوص میانه و مفید بلندیاش را به اقتضای یک ویژه نفسشده اشباُن از چگونگی بی هیچ شکی زیاد دیده میشود.