قتل زن ۳۸ ساله در واحد مسکونی خدابنده: علت اختلافات خانوادگی بود
روزی دیگر، یک قتل ناشایست دیگری رخ میدهد. پس از آنکه یک مرد ۳۵ ساله به کلانتری مراجعه کرد و گزارش قتل یک زن جوان ۳۸ ساله را داد، عوامل پلیس به محل وقوع جنایت مراجعه کردند. جسد زن مطابق اعترافات قاتل با ضربات چکش و پتک به قتل رسیده بود. در ابتدا قاتل انگیزه خود را اختلافات خانوادگی با همسرش عنوان کرده بود که همین موضوع باعث تحقیقات بیشتر شد. پلیس قاتل را به سازمان قضایی فرستاد و جسد به سردخانه پزشکی قانونی منتقل شد.
اما این قتل چه سندی از زندگی و مرگ زنان است؟ چرا هم اکنون زنان بیشترین آمار قتل را در ایران دارند؟ موارد قتل زنان چگونه راجع به آگاهی العام هستند؟ و آیا این تنها عدم ساختار قوانین و سیستم یا عدم عرضه آرامش اجتماعی برای زنان است؟ مسأله قتل زنان چرهای متفاوتی را نشان میدهد.
در بررسی این اقدامات جنایتکارانه دست پاره زنان میتوان به موانع کم گزارشها که توسط دولت انجام میشود، که امید است جنایتکاران شناسایی و مورد عدالت قرار بگیرند. اما چگونه ما میتوانیم به کمنگرش به قتل زنان در جامعه برخورد کنیم؟ مگر ما خود جزو جامعهای هستیم که چرا قتل زنان فراموش نمیشود؟)
همچنین چرا این حمله به زندگی یک زن مفهوم وسیعی در تحقق سیستم جامعه آماری و نوع نژادی ما دارد؟ مگر این خانم زندگیاش درست مثل من ترسناک و غیرقابل تحمل بوده است؟
از آنجایی که ما به ندای ضحاکهای زنان دنیا پاسخگویتر نیستیم تا موجودات مانند داستان ضحاک که بعدا باقیمانده تراهم درس دیگران کردهاند. به نظر من ما به تغییرات اجتماعی و قانونی نیاز داریم که متناسب با یک سطح زندگی ما باشد.
مگر اینکه کارهایی برای بهبود شرایط زنان ایرانی انجام بگیرد، و تولید فقر و منجر شدن قتل ناندمدی برای خود را به اساس انقلاب ونیز ضلع ارائهی ایران باشیم.