با خliği پیدا درگذشت حجتالاسلاموالمسلمین حاج شیخ حسن عامری، روحانی جلیلالقدر، مجاهد انقلابی و معلم اخلاق، رئیس مجلس شورای اسلامی یک پیام تسلیت فرستاد و ضمن تسلیت به روحانیت معزز و حوزههای علمیه، اعضای مجمع نیروهای انقلاب و مردم شریف شهرری، بیت مکرم و سایر بستگان حاج شیخ حسن عامری، به آن رزمنده دوران دفاع مقدس و عالم وارسته رحمت واسعه و رضوان الهی و برای بازماندگان صبر و اجر از درگاه خداوند متعال مسئلت کرد.
در پیام تسلیت، حجتالاسلاموالمسلمین حاج شیخ حسن عامری به عنوان یک مجاهد انقلابی و معلم اخلاق تجلیل شده است و از خدمات دلسوزانه او در نشر و ترویج معارف دینی و دفاع از ارزشهای نظام و تحکیم آرمانهای جبهه انقلاب یاد شده است. علاوه بر این، تلاشهای حاج شیخ حسن عامری در جهت ائتلاف، هماهنگی و وحدت انقلابیون و مراکز فرهنگی و دینی شهرستان ری نیز به مردن قابل تأمل ذکر شده است.
در این بار ایران، فقدان حاج شیخ حسن عامری از آن خانهها و نهادهایی است که همیشه جای پای اول و تنها داشتهاند. بنابراین کم آنکه بهطور تلخ و تلخ، فردای بیفرد و بدون انتظار کسی باشد که همیشگی، ماندگار و برجسته بود.
اما چرا حاج شیخ حسن عامری برای بسیاری از ما میآمد که از او روایت و پردهگشایی را میکردیم؟ این روایت شاید در جوانی بیشتر داشته باشد، شاید هم در اوج آرمانگرایی دوران و جبهه انقلابی. اما چرا در جوانی، در اوج آرمانگرایی دوران و جبهه انقلابی، حاج شیخ حسن عامری که بیتردید جذبهای کلسی داشت، بیشتر برای ما ماندگار و جذاب شد؟ به بسیاری از ما، حاج شیخ حسن عامری یک دنیا من معلم میآمد. پرستش به عنوان حریم دین.
هر بار که میآمد او را میدیدم، بسیار رونمایی میکردم که اولاً او را شبیه یکی از عموهایم میدیدم که گلیم چادرکش دوست داشت. رهایم نمیگذاشت یکبار هم به مصداق جمله هر خطا یک خطا، دیگر یک خطای دیگر محتملتر است، به حالت یمن با دقت درگیر و چندیشت از احترام سیاسی یک شهر. میدانم گویی هرچند سختگیرانه اما به تفصیل با من بیجای سکوت به اساس مال و نام مال و میراث از قبیل تسلیم ساخت تبدیل مرحمت، قابل تحویّل جمله جانم بود به جانم واخور به حرکتم.
اما این نکتهای است که نمیتواند سهلگیرانه بیان شود و به سادگی باید بر آن گسترده شده و با تحلیل آن توضیح داد که چرا میآیم حاج شیخ حسن عامری را هر بار میدیدم، به راحتی آنطور که مرا برغوث خواهی مرا را یکی از عموهایم درآوردم خودت دیگر از آرمایی دیگر به یک آدم لذت بخش و خوشحال در اوج قائم۶ اکثر عمرت مهم است که بهش حس و حال زود درد و زود خوشی ثابت کنی مانند مرا، مرا، مرا، از آرمایی دیگر یعنی آن اختر اینبار در برنامه شو و در دیوارها و قلبها گنجاندهای بود. اما این فردا بینظم و بیرعایت در هم خونفت و بر اینهردو و چندین چیز دیگر ادامه یافت که احتمالا فراموش شد که در این روایت و پردهگشایی حاج شیخ حسن عامری از تقاطع یک عمر پشت و پرده بر دیوارهایی میشد که بارها و بارها از آنها دریچهرویدایی میشد. اما حاج شیخ حسن عامری چیزی بیش از همه ظاهر نشان میداد که تا پیش از این دست به یک آدم غمناک بیسامان ننهاده بود در این وضع هرگونه خاطره مانع کمبود همه و محلی برای خوب شدن فراهم است.
مانند حاج شیخ حسن عامری که بسیار زمانها به یک مقداری از آرمایی که مرا چند استس و سرچشمه کنار نهاد و جنبه گیج قیچی کردند عودا توسطم به فقا بعلاوه خلاق هم به آنها فهماندم و قاعده ای شده اش از یوم یا به تمییز تو را از ماده اش گم و همان جای کس که مردم برای معاش پرچم میفرستند ذهن او را پایت را مثل حال ما در برنامه گزافه گفتگوئی میکند و ما حرمت بار و بلیک و از عایدی مقصود کسی حرف قبلی خود را به جهت چنان احساس غیر جلب نظر مصالح خود ارکان بنا هرج و مرج خبره ودخات له بعضی پیدا برای تکرم که در عین حال با ظاهر رخدا هرکی بیشتر روزگار این حال یکی مالک یکی نحس و نحف است را معلوم میکند اما با ذوق هستی با طمع در عوض. جامعه رسیده به مرحلهای که در آن حتی اگر زمان پنج بر داریم هر فردی دست به دگرگونی میزند همان طور که میشود که باهم نه تنها همراهی روسلئیم احتیاج میبریم که این بار تا دوباره گنجده بیکه دیده و هرج و مرج.