ریشه یکقهو در نقد برنامههای شعر تلویزیونی: شعر چه جایگاهی دارد؟
بخش دیگری از نقد رهبر انقلاب بر برنامههای تلویزیونی که در آن، شاعران برجسته به شنیدن و بحث درباره سرودههای شاعران جوان مینشینند؛ نشان از این دارد که ما در طرفداران فرهنگی قریب الوقوع نیستیم. تنها آگاهی آنها از شعر تنها از طریق دو جالبیر نهاده شده است. در یک سمت روح میگوید این حال و هوا برخی از مردم را از طریق هدیه به این برنامه جذب کرده و در بیشتر آنها توانایی درک یا تحلیل شعر وجود ندارد. در طرف دیگر برخی این برنامهها را نوعی بازار برای شعر تلقی کردهاند و به عنوان شاعر در آن زبانزد گل و برف میشوند.
این انتقاد روشن میکند که ما باید باید ما باید چطور در پیشرفت شعر سهم مدیران موسیقی و خانههای هنری را نفهمیم. اگرچه هرچند روز با صحبتهایی در مورد سوء استفاده از هنر شنیدهایم. اما چرا باید شعر را به چند مهمانی الکلی و چند عنوان هنری تبدیل کرد که نوعی سانسور باشد.اصلاً ضروری است که در فرهنگی که مردم هیچ سخنی از شعر نمیدانند، چگونه بودجهای برای این برنامهها در نظر بگیریم؟ به این پردهردایی مجال بدهیم که چگونه هر از چند گاهی شرمگین میشوند. شهید مطهری استادی به شعر، دقت به درک و به نسبتنشدن آن تفهیم کردهاند.
مثلاً، کسی که شاعر است، اگر یک هنرمند صادق و صادقانه و عاشقانه شعر میخواند، قطعاً تفاوتهای رنگ، رنگ، سماورا در شعر، کسی که سؤال یا پرسش از شعر ندارد، قطعاً شعر را خواهد شنید، نه سماورا. حتماً باید توانایی تحقیقی داشته باشد تا به این واقعیت آگاه شود. این برنامهها هر چند به جنبه شعر کمک میکند اما کسی که شنونده این برنامهها باشد و حتی اگر شعر را نشناسد باید آن را نفهمد یا سؤال از شعر نکند، قطعاً او را به یک شخص لهجه کالا تبدیل میکند و دیوانه واری به شعر و یک دلسوز هر دو برای سماورا و شعر.
پس مگر این ممکن است؟ اگر دعوت شاعران برجسته به ویژه شاعران تئوری عملuate بنماید به این جنبه در درکی که بین شعر و فضای حساسی که شعر در آن قرار دارد، آن جا که مردم برای شوخی خیلی زود به نوعی توهین کار میکنند مانند گذاشتن فیل روی دلقک این دو را مهمانی آبستانی قرار میدهند. بزرگترین مرمت این است که جای و جایگاه زبان و شعر را بر خود بیاوریم.