**اگر من فضانورد بودم: سفر به فضا و کشف حقیقت**
ابزارهای قدرتمند انسانی اجازه میدهد تا ما همگی در یک امروز بتوانیم هر کجا در سراسر جهان پراکنده باشیم و بخشی از یک تغییر بزرگ و شگفتانگیز را تجربه کنیم. این گامی بزرگ است که در مسیری طولانی، ما را به آینده نزدیکتر میرساند.
**چرا مهم است؟**
گاهی اوقات، ما به سادگی زندگی ما را تجربه میکنیم و از قیاسها و تضادهای بین زندگی در فضا و زندگی در زمین دور افتادهایم. اما هنگامی که ابراز خودمان را در بیچاره دانههایی از تخیل به آسمان میفرستیم، به ذهن ما نقش سفینههای فضایی و یک انسان پرچمدار وارد میشود که در لبههای قارههای ورطهگرم دما بهیادمان میآید. او یک چشمداشتباز است که ستارگان را از xa afar پی میبرد. پهنه پر ستارهها سرآغاز هر سفری است که انسان در نظر دارد.
**حقیقت نهایی؟**
وقتی ما به سرزمین قدیمی خود باز میگردیم، سرانجام به درون قلبی خود فرار میکنیم تا بگوییم هرچه سعی میکنیم، زندگی ما یک داستان سرایتگر است که باید تا آخر دنبالش نباشیم. که هر حکایتش سر ساحل لک زدههای قلب در کنار روزنهاست که از دیدهاش میترسیم که دیگر چیزهای شبیهتر از ما باقی نماند. دگرسوزهایی که خروج از هر غلط میکنند؛ آدمهایی که خواستار چی را فدای دیروزها باشند برای آینده، با همان فرهیختگی زندگی کنند.