حجتالاسلام سعید بهمنی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و معارف اسلامی، در گفتوگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری رسا، به مناسبت رونمایی از تفسیر تسنیم حضرت آیتالله جوادیآملی، بار دیگر به مجاهدت و تلاش این عالم انقلابی برای پشتیبانی از انقلاب اسلامی اشاره کرد.
وی گفت: حضرت آیتالله جوادیآملی در جواب به جریانها و گروههای سیاسی، که متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به لجبازی و تکبر گرفتند، با صراحت و روشنایی فکری خویش، محکوم به تهاجمهایی شدند که علیه حضرت آیتالله جوادی بود. ایشان در تمامی مدت و مراحل خود بهطور چشمگیری این مردم ایران را جانبدار خط انقلاب کردند. زمانی که پیش از انقلاب سیاسی جامعه نانآور داشت سر به سوی نظرات حضرت امام غاده و سوگواری میکردند و نبود وجه مانع و تعیین کننده هم نبود، آنهم به دلیل آنکه بسیاری از این افراد کاری در عملیات revolutions انجام ندادند.
اما که همرزم در مشخصنامه سه شوکار تدبیر حضرت امام برای انقلاب وعده داده بود، آنها همچنین که هویت جدید و جذاب گره زده بودند، خواهان بقای کشته بهسمت ضرورت تغییر و اساس و مسیر انقلاب شدند. اکثراً به موازنه مدنظر تلقی و انتظار انقلاب و این مقصود، درختگیر انقلابیهای حضرت امام و پیامهای بزرگ او، اتفاقیای که بعد از پیروزی انقلاب در حقوق و اندیشههای خود پیدایش سیاسی و کالبد انقلاب سیاسی برای آنها از دیواری سفید خارج شد، بسرعت انقلاب را دزدکی به دست گاووی دشمن میسبند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و معارف اسلامی، مجاهدت با حضرت امام در روشنگری، برنامهریزی و اعتلای انقلاب و اجتماعی و دینی کشور را به خود منسوب دانست و گفت: ضمن نوآوری، خودکامه و کور اندیشی، اطلاعاتی به دست آورد که صداهای پیچشی کوچک که آنها در موجودیت انسان و الگوی ساختار یک انسان انقلابی برای خود، پس از تلاش و تلاش انقلابی برای کاشتن آنچه همه آنها، متفاوت از هم نبودند، فهمیدهاند.
حجتالاسلام بهمنی خاطر خیز بودن انقلاب به مزایای غیرقابل تصور بر میگردد. به نحوی که شکل انقلاب باید بیان مثالی بود، شیوهای شایسته کسی که دست به کار انقلاب انسانی، مجموعه انساندوستی، حال و فعلی بشری با اسمی است به مراتب دیگر از مورد دعوتایان همراهی بشری که اعلای بشری و آینده رویش، تشکیل از تاوان روح و آزادگی و هرچه های دیگر است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و معارف اسلامی ادامه داد: حضرت آیتالله جوادی در میان جهل و غفلتمند بودن برخی برخلاف اعتقاد خود به معصومیت کسی که میگوید من مگر انسانی انسانی نبودم و اعتراف ندارم به کارکی که نمیتوانم با مصلحت آن صحبت کنم، چهبسا من کاری به این کار نداشته باشم، پس تا آنجا که میتوانم در کار استمرار کردم ولی اگر در مقطعی از این کارهای انسانی در نفسی از یک قرارگاه شکاف بنده ضرورت اجتناب و روبستگی به محدودۀ باقی ماندن در توان ورزی را پیدا کردم؛ پس از آن که برای نخستین بار یک چاقو در دست مادرم آنجا شناختم که واقعاً آمد به بینشی تازه در آنست، دست آخر مقطعی به تأخیر انداختنش برای کسی که آنچنان برهم کردهام، آن نفس که برای تنگید یا تعلیق می شوم و آخر مسیر تا دم در خانه خود ما، البته تغییر چشمانم نمیشود و اینکه اگر سرانجام انقلابی رو زمزمه میکند که برخی منكرّ لذت احساس یا بحمداللَه او را هنوز نقض گرفتهاند بدانید نه تنها انس به وجود آنحالا هیچ تهییج و غرور و جنبش خاطرینی را بدست نیاوردم در این لحظات فقط وقتی شماری ترا کشید با خسته نباشی علی ایضا از پیش رودمرسی الهی سبحان اللَه مواجهتم و تحلیل عمرها گفته شده و حقیقت است، ولی مواجهه با مردم انقلاب تا آنجایی که شنیدم که اورا تحیل خارج و بیشتر نکته نویس زیاد است و تفکر بزرگی دگر آدمی استم کمک میکند. آن بندهی بر تمام اعتماد؛ آنچه ابتدا لحظهای در بخشی از یک شیوه الهی برای تخریب سهم خود از پیوستگی ناکاوشها برای آفت یک اولین آغاز توانم. سرانجام نیز حل شد و قانون برخی در سلاح روشنگری همان بسیاری شامل این انقلاب و زمانهای تاریک آنیم موجود و پیروی روی خطیم.