“مگالوپلیس” مانند یک کتاب فوق العاده گسترده، گیج کننده و درهم و برهم است و احساس میشود این فیلم به یک کتاب درسی کامل نیاز دارد تا تأثیرات و معانی آن را تجزیه و تحلیل کند.
به گزارش دیباچه به نقل از Slash Film، این وب سایت در تحلیلی به قلم کریس اوانجلیستا به آخرین ساخته فرانسیس فورد کاپولا به نام مگالوپولیس پرداخت.
در این تحلیل آمده است: فرانسیس فورد کاپولا بیش از ۴۰ سال است که رویای ساخت “مگالوپولیس” را در سر میپروراند و حالا پس از دههها شروع و توقف، آن را به ما تحویل داده و به ما جرات میدهد که همه آن را معنا کنیم.
“مگالوپلیس” مانند یک کتاب فوق العاده گسترده، گیج کننده و درهم و برهم است و احساس میشود این فیلم به یک کتاب درسی کامل نیاز دارد تا تأثیرات و معانی آن را تجزیه و تحلیل کند.
کاپولا، فیلم را با میلیونها ایده مختلف پر کرده و از منابع گستردهای مانند «اطلس شانه بالا انداخت» نوشته آین رند، «گذرگاه قدرت» ساخته رابرت کارو و توطئه کاتیلینا که در آن، لوسیوس سرگیوس کاتیلینا، سیاستمدار سعی در براندازی حکومت روم در سال ۶۴ پیش از میلاد مسیح داشت، استفاده کرده است. به نظر میرسد کاپولا از آثار خود هم در این فیلم استفاده کرده بهویژه دو مورد از بزرگترین شکستهایش، «تاکر: مردی در رویاهای خود» (Tucker: The Man and His Dream) و موزیکال «یکی از قلب» (One From the Heart).
کاپولا، با داشتن برخی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما، از شک و تردید در اینجا بهره برده است. “مگالوپلیس” ممکن است یک فیلم درهم و برهم باشد، اما خداییش، این یک آشفتگی زیبا است. یک فیلم غیرقابل عذرخواهی و جدی که در بزرگترین پرده نمایش ممکن دیده میشود، حتی اگر برخی از تصاویر آن به لطف جلوههای بصری زشت و سطحی باشند.
کاپولا، پس از اینکه برای مدت طولانی نتوانست فیلم را وارد مرحله ساخت کند و سالها ناامیدی در گیشه را پشت سر گذاشت، بودجه فیلم را خودش تامین کرد و ۱۲۰ میلیون دلار برای ساخت «مگالوپولیس» با شرایط خودش هزینه کرد.
فیلم نهایی با موجی از شایعات و جنجالهای پشت صحنه به مرحله اکران رسیده (کاپولا در حال حاضر از ورایتی به خاطر برخی از این شایعات شکایت کرده است) و همچنین برخی از پیشبینیها که فیلم در نهایت شکست خواهد خورد.
اما فروش گیشه یک فیلم کیفیت آن را تعیین نمیکند و باید فرض کرد که کاپولای ۸۵ ساله، واقعاً نگران این نیست که «مگالوپولیس» در این مرحله موفق باشد.
او فقط میخواهد مردم آن را با همه نقصها و همه چیز ببینند. در عصری که کلام هالیوود یکسانتر میشود، توسط سرمایه گذاران خطرپذیر دیکته میشود که در مورد هنر واقعی اظهار نظر نمیکنند، این واقعیت که “مگالوپولیس” اصلا وجود دارد چیزی شبیه به یک معجزه است. من خود فیلم پایانی را دوست ندارم، اما خداییش، دوست دارم که آن را ببینم.
آیندهای با الهام از روم باستان
داستان “مگالوپولیس” در زمان آینده در شهر رم جدید اتفاق میافتد، که اساساً شهر نیویورک امروزی است که با روم باستان آمیخته شده است (به عنوان مثال، مدیسون اسکوئر گاردن به کولوسئوم تبدیل شده که در آن مسابقات ارابه سواری برگزار میشود).
دو تن از قدرتمندترین مردان این شهر عبارتند از شهردار فرانکلین سیسرو (جیانکارلو اسپوزیتو)، سیاستمداری که میخواهد همه چیز ثابت بماند و سزار کاتیلینا (آدام درایور)، یک معمار مشهور که رویای تغییر را در سر میپروراند.
غیرممکن است که به کاتالینا به عنوان مردی که در برابر سیستم مقاومت میکند نگاه کرده و ارتباطی با کاپولا برقرار نکنیم؛ هنرمندی که سالها تلاش کرد تا خارج از روند استودیو کار کند و بر اساس شرایط خودش هنر خلق کند.
کاپولا «مگالوپولیس» را به همسر فقیدش النور ( Eleanor Jessie Coppola ) که اوایل امسال درگذشت، تقدیم کرده است، واقعیتی که فیلمساز نمیتوانست آن را در حین فیلمبرداری «مگالوپولیس» پیشبینی کند؛ و با این حال، در واقع نمونهای از هنر تقلید از زندگی وجود دارد، زیرا فیلم حاوی داستانی است درباره کاتالینا که به دلیل مرگ همسر محبوبش به نوعی تسخیر شده است.
کاتالینا یک ماده مرموز به نام مگالون (Megalon) ساخته و میخواهد با آن شهر را بازسازی کند و ساختمانها و مناظری غیرممکن را ایجاد کند که تمام قوانین فیزیک و گرانش را به چالش میکشد.
او همچنین این توانایی را دارد که به معنای واقعی کلمه زمان را متوقف کند، چیزی که کاپولا در صحنه آغازین خیره کنندهای که کاتالینا به بالای ساختمان کرایسلر صعود میکند و به زمان دستور میدهد بایستد تا مرگ خود جلوگیری کرده، برجسته میکند.
در اینجا، دوباره، میتوان بین شخصیت و خود کاپولا ارتباط برقرار کرد – فیلمی را میتوان دید که میتواند خود زمان را متوقف کند و در خود نگه دارد و حتی در صورت امکان آن را به عقب برگرداند.
بین کاتالینا و سیسرو، چیزی جز کینه وجود ندارد، به خصوص به این دلیل که سیسرو قبل از شهردار شدن، دادستانی بود که کاتالینا را به قتل همسرش متهم کرد.
شکاف بین این دو مرد زمانی پیچیدهتر میشود که کاتالینا عاشق دختر سیسرو، جولیا (ناتالی امانوئل) میشود، که علیرغم رفتارهای گهگاه وحشیانهاش، چیزی واقعاً خاص را در کاتالینا میبیند.
همچنین در همه اینها ماجراهای بسیاری قاطی شده است: عموی فحاش ثروتمند کاتالینا، همیلتون کراسوس سوم (جان ویت، که در هر صحنهای که حضور دارد مست به نظر میرسد)، پسر عموی نفرت انگیز کاتالینا، کلودیو (شایا لباف)، که راه خود را برای کاندیداتوری برای مناصب دولتی با جنایت همراه کرده و یک گزارشگر مکار تلویزیون با بازی آبری پلازا.
داستین هافمن نیز در یک صحنه ظاهر میشود، اگرچه من صادقانه بگویم نمیدانم شخصیت او قرار است چه کاری انجام دهد. از میان همه این بازیگران، پلازا بهترین عملکرد را دارد، زیرا به نظر میرسد او تنها فردی است که میتواند با روند عجیب و غریب فیلم برابری کند.
خوش شانس هستیم که مگالوپولیس را داریم
کاپولا رم جدید را به عنوان محل زوال و آشفتگی ترسیم میکند. شهردار ناکارآمد و مخالف تغییر است و با این حال، تغییر نیز به عنوان یک مشکل ترسیم میشود: بسیاری از پروژههای ساختمانی کاتیلینا، افراد طبقه پایین را از خانه هایشان آواره کرده است، واقعیتی که کلودیو برای منافع خود از آن بهره برداری میکند.
مجسمههای غول پیکر رومی جان میگیرند، حرکت میکنند، سرشان را طوری خم میکنند که انگار خسته شدهاند. گناه حاکم است. یک ستاره پاپ (گریس وندروال) مورد ستایش قرار میگیرد. آدام درایور به دلایلی کل تک گویی “بودن یا نبودن” را از “هملت” ارائه میدهد و یک ماهواره قدیمی روسی وجود دارد که به سمت زمین حرکت میکند.
کاپولا همه این عناصر را در یک بسته درخشان و پرزرق و برق با هم ترکیب میکند و پرترهای از افراد ثروتمند و قدرتمندی را ترسیم میکند که نمیتوانند نزدیک شدن سقوط خود را احساس کنند.
«مگالوپولیس» در عنوان آغازینش با عنوان «افسانه» نامگذاری شده است، به این معنی که کاپولا واقعاً علاقهای به خلق شخصیتهای واقعگرایانه و خوب با زندگیهای درونی غنی ندارد.
آنها صرفا ایدههایی برای فیلمساز هستند که روایت تجربی و عجیب خود را به آن آویزان کند. دنیایی که فیلم در آن وجود دارد هرگز کاملا واقعی به نظر نمیرسد، با پس زمینههای مصنوعی که بسته به صحنه، خیره کننده یا وحشتناک به نظر میرسند.
در یک نقطه، فیلم در مسیر خود متوقف میشود تا راننده کاتیلینا بتواند به سوال مخاطب پاسخ دهد. شخصیتها با دیالوگهای زیاد صحبت میکنند که گهگاه باعث میشود سر شما درد بگیرد. همه اینها گاهی اوقات بسیار طاقت فرسا و جذاب است. این فیلمی درباره پایان یک امپراتوری است. گویی فیلم کاپولا میگوید اگر امید به طور طبیعی به وجود نمیآید، باید آن را به زور در صورت لزوم به وجود بیاوریم. «مگالوپولیس» همچنین فیلمی درباره عمل آفرینش است – درباره ساختن هنری عجیب و چالش برانگیز، لعنت بر منتقدان.
این یک اثر اوروبوروس در فیلم دارد، گویی فیلم در مورد ماری است که دُم خود را میخورد – این یک اثر هنری دشوار در مورد عمل ایجاد هنر دشوار است. با «مگالوپولیس»، کاپولا به رویاهای خود در مورد هنر برای هنر باز میگردد – نتایج گیشه فروش مهم نیست، یادداشتهای استودیو مهم نیست، گروههای متمرکز مهم نیستند.
در ذهن کاپولا، تنها چیزی که اهمیت دارد کار و عمل خلق آن است. ما خوش شانس هستیم که او برای ساخت یک فیلم جدید بازگشته است، و حتی در وضعیت آشفته و درهم ریختهاش، ما خوش شانس هستیم که “مگالوپولیس” را داریم.
ترجمه از : محمدحسن گودرزی
source