کودکی خیلی از متولدین دهه های ۶۰ و ۷۰ و قبل آن با خاطرات ترس از غول‌ها، هیولاها، خون‌آشام‌ها و چیزهای ترسناکی از این قبیل پر شده است، اما در کمال تعجب دیر زمانی است که با تغییر نگرشی عجیب روبرو شده‌ایم به خصوص در میان نوجوانان! در زمانه‌ای به سر می‌بریم که غول‌ها عضو جدید در زندگی آن‌ها شده‌اند. در گفت‌‌وگو با کارشناس تربیتی حجت‌الاسلام «سجاد رجبی‌راوری» درباره دلیل این تغییر نگرش‌ها گفت‌وگو کردیم که با هم در ادامه می‌خوانیم:

«ماری دیویدسون زاکاری» زنی که به خاطر بیماری به بیمارستان رفت و پزشکان مریضی او را به اشتباه سرطان خون تشخیص دادند، او دچار چالش‌ها و مشکلات فراوانی شد و حتی تعویض خونش هم در دستور کار درمانش قرار گرفت، اما این ماجرا با چند جستجوی در اینترنت حل شد و «زاکاری» متوجه تشخیص اشتباه پزشکان شد.

نویسنده
«ماری دیویدسون زاکاری» از نقش خیال در کتابش می‌گوید

«ماری» بعد از این ماجرای دست به قلم شد و کتابی را با عنوان «این اتفاق رخ نمی‌دهد: چطور پس از یک تشخیص اشتباه انگیزه زندگی را از دست ندهیم» را نوشت تا به افرادی که در شرایط مشابه خودش هستند کمک کند تا این اتفاق مشابه برای آن ها رخ ندهد.

داستان شفا گرفتن پیرمرد نابینایی که چند جوان او را به جای ضریح امام رضا (ع)، نزد کرکره مغازه‌ای می‌برند و به پیرمرد می‌گویند اینجا ضریح است و بعد می‌روند. حدود ساعت سه بامداد از سروصداهای در خیابان بیدار شده و متوجه شدند، کنار همان مغازه‌ای که آن پیرمرد تنها گذاشته بودند جمعیت زیادی ایستاده‌اند و چیزی را دیدند که خشکشان زد، آن پیرمرد نابینا به عنایت امام رضا (ع) شفا گرفته و بینا شده بود … .

مشابه این رخدادها برای زندگی هر کدام از ما یا اطرافیانمان اتفاق افتاده، حلقه وصل تمام این اتفاق‌ها، تصور یا همان خیال ما است؛ این تصوریات و خیالات ما هست که ما از ترس مرگ و اتفاقی که برای همسر و فرزندانمان می‌افتد را تصور می‌کنیم و غصه آن‌ها ما را دچار شکست می‌کند. در مقابل این تصورات منفی، خیالات مثبتی هستند که امید، سرزندگی و تعالی را برای انسان به همراه دارند. حال برای درک اهمیت و کاربرد خیال، این ابزار را در مدیریت افکار مردم جهان بازخوانی کنیم.

کمپانی‌‌ها و سازمان‌های جهانی که «خیال»، این ابزار مهم و راهبردی را به درستی شناخته‌اند، آن را برای اهدافشان که همان استعمار فکری و فرهنگی انسان‌های جهان است، به کار گرفته‌اند و روز به روز افراد بیشتری را تسخیر می‌کنند. با مروری در خاطراتمان خواهیم دید که خیال تا چه حدی اهمیت دارد.

کودکی خیلی از متولدین دهه های ۶۰ و ۷۰ و قبل آن با خاطرات ترس از غول‌ها، هیولاها، خون‌آشام‌ها و چیزهای ترسناکی از این قبیل پر شده است، این ترس در برخی مواقع عوارضی همچون ترس از تاریکی و … را با خود برایمان به یاگار گذاشته است، اما در کمال تعجب دیر زمانی است که با تغییر نگرشی عجیب  روبرو شده‌ایم.

در زمانه‌ای به سر می‌بریم که در آن غول‌ها، عضو جدید در زندگی آن‌ها شده‌اند و همان چیزهایی که روزگاری از ترس آن‌ها خوابمان نمی‌برد، حالا عکس آن‌ها روی کیف، دفتر و حتی پروفایل‌ها و صفحه‌های گوشی کودکان و نوجوانان جهان دیده می‌شوند.

این تغییر نگرش جدا از اختلاف و شکاف نسلی‌ای که ایجاد می‌کند نشان از تأثیر فراوان عوامل بیرون خانواده‌ها بوده که به طور معمول از آن غفلت می‌شود، این غفلت از مدیریت خیال باعث شده تا سلاطین زر و زور ذهن‌ها را تسخیر کنند و به هر سویی که اهداف شومشان است، بکشانند.

پای هیولاها به لوازم التحریر هم کشیده شده است
پای هیولاها به لوازم التحریر هم کشیده شده است

این غفلت را در زمان گذشته با بوستان سعدی و مثنوی معنوی و اساطیر شاهنامه برطرف می‌کردیم و پاکی اساطیر و پلیدی اهریمن را در خیال کودکان خودمان می‌کاشتیم، اما با دور شدن ما از کتاب، همان یار مهربان که بی‌منت بهترین چیزها را در اختیارمان می‌گذارد، عضو جدیدی به خانواده‌ها به نام رسانه اضافه شده و تبدیل شده به مهم‌ترین بستر کنترل خیال.

قدرت رسانه در این زمان به قدری به اوج رسیده که توان تغییر ۱۸۰ درجه‌ای در تصورات و خیالات و در نهایت فرهنگ افراد را در هر کجای جهان که باشند را دارند.

برای درک این واقعیت تلخ کافیه فقط کمی به اطراف خودمان نگاه کنیم و حضور ابرقهرمان‌هایی را با نمادهای اهریمنی ببینیم.

حال بگذارید چندین قرن به عقب برگردیم و درباره ابزاری که شاید بتوان زمان تولدش را همزمان با خلقت اولین انسان خاکی نام برد، سخن دوباره بگوییم. همان ابزاری که اولین دشمن سعادت انسان برای فریب آدم ابوالبشر و همسرش از آن استفاده کرد و توانست قُرب به گیاهی را در دل آن‌ها ایجاد کند و  آن دو را از جنت خارج کند.

همه این اتفاقات از اینجا شروع می‌شود…. خداوند متعال در سوره اعراف آیات ۲۰ و ۲۱ خدعه ابلیس ملعون را اینگونه بیان می‌کند: «فَوَسْوَسَ‌ لَهُمَا الشَّیْطَانُ‌ لِیُبْدِیَ‌ لَهُمَا مَا وُورِیَ‌ عَنْهُمَا مِنْ‌ سَوْآتِهِمَا وَ قَالَ‌ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ‌ هٰذِهِ‌ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ‌ تَکُونَا مَلَکَیْنِ‌ أَوْ تَکُونَا مِنَ‌ الْخَالِدِینَ‌؛ وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّی‌ لَکُمَا لَمِنَ‌ النَّاصِحِینَ‌»؛ آنگاه شیطان، آدم و حوا هر دو را به وسوسه فریب داد تا زشتی‌هایشان را که از آنان پوشیده بود، برایشان پدیدار کند و گفت: خدایتان شما را از این درخت نهی نکرد، جز برای اینکه مبادا (در بهشت) دو فرشته شوید یا عمر جاودان یابید و بر آنان سوگند یاد کرد که من خیرخواه شما هستم.

بله! شیطان براى فریب انسان، بهترین راه را این دید که از عشق و علاقه ذاتى او به کمال و ترقى و زندگى جاویدان، استفاده کند و عذر و بهانه‌اى براى مخالفت فرمان خدا براى آنان بتراشد. از این رو نخست به آدم و همسرش گفت: «خداوند شما را از این درخت نهى نکرده جز اینکه اگر از آن بخورید یا فرشته خواهید شد و یا عمر جاویدان پیدا مى‌کنید» و به این ترتیب، فرمان خدا را در نظر آنان به گونه دیگرى جلوه داد و براى باور پذیری حرفش، «سوگندهاى شدیدى یاد کرد، که من خیرخواه شما هستم».

ابلیس ملعون برای حضرت آدم و همسرش (ع) تصوری از ۲ ملک جاوید ایجاد کرد و با قسم‌های پی‌درپی به خیال باطلی که در ذهن آن‌ها ایجاد کرده بود، لباس واقعیت پوشاند و شد آنچه شد … .

در روزهای آینده درباره اهداف و پشت پرده‌های مدیریت خیال و افکار جهان بیش‌تر مطالبی از حجت‌الاسلام رجبی راوری خواهیم خواند.

منبع: فارس

source

توسط nastoor.ir